زیارت قبول جمال
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۹ ب.ظ
- ۹۲/۰۷/۱۷
رفتیم دم دکه مرتضی سیگار بخرد (من که نمی کشم). به مرتضی گفتم دیدی خانوم چیش قشنگو رفته بود زیر میز دراز کشیده بود مونولوگ می گفت؟ به نظرت استعاره ای از فریاد بشریت در اجتماع ماشینی نبود؟ پیرمرد سیگار فروش که حرفهای ما را می شنید سیگارها را به مرتضی داد، نگاهی به من انداخت و با لحنی که بی برو برگرد متعلق به خود جان وین بود گفت: شما روشنفکرا ریدید به مملکت. پیرمرد خرفت بی نظیری بود. دلم باز شد. حض کردم.
بعد رفتیم یکجا نشستیم تئاتر را مسخره کردیم. مسخره مان که تمام شد به شکل جدی همه چیز را نقد کردیم. من در ادامه گفتم که ما خیلی خاص هستیم. مرتضی هم موافق من بود.
http://qalampar.blogfa.com/
یادت باشه ازش بپرسی چی گفت به حضرت رهبری و چی شندید بعد بیا تعریف کن
جیم جمالتو عشقه...